مدح و مناجات با حضرت سجاد امام زین العابدین علیهالسلام
ارادت بـه نـــام عــلـی دارم و پـنـاهـی بـه بــام عـلـی دارم و دلی مـسـت جـامِ عـلـی دارم و مــدال غـــلامِ عـــلـــی دارم و به این نوکری و ارادت خوشم خوشم در هوایت نفس میکشم دخیلم به موی تو یا بن الحسین دو دستم به سوی تو یابن الحسین من و آرزوی تو یابن الحـسین فـدای عـمـوی تو یابن الحـسین دخیلم دخیل ضریحی که نیست پناه من خسته غیر از تو کیست بـه نــام ابـالـفـضـل راهــم بـده نگـاهـی دمـی بـر نـگـاهـم بـده ببـیـن خـسـته جانم، پـنـاهـم بده بـرات خـلاص از گـنـاهـم بـده فـدای تـو و نـام تـو؛ یـا عـلـی! رسـیـدم سـر بـام تو؛ یا عـلـی! تو که آمدی سجـدههـا پا گرفت عبادت به لطف تو معنا گرفت دعـا بـا دعـای تـو بـالا گـرفت دعـای قـنـوت تو ما را گـرفت به یک ربـّـنایت حـسیـنی شدیم به لطف دعایت حـسـینی شدیم تـویی زینت ذکـر و سـجـادهها تویی مـسـتـی نـاب این بـادهها تـویـی مـحـور صـبـر آزادههـا رهـایـم نـکـن در دل جــادههـا رهـایـم کـنـی راه گـم مـیکـنـم تو را گاه و بی گاه گـم میکـنم شب ظلمت و غم به سر میرسد زمـان طـلـوع سـحـر مـیرسد شـبـی از مـدیـنـه خبر میرسد از این خاندان یک نفر میرسد که بـانـی ایـوان طـلا میشـود مدیـنـه خودش کـربـلا میشود |